با تشدید آلودگی هوا در سراسر ایران و بهخصوص تهران، مجموعه تصمیمهای دولتی برای اداره این وضعیت، نهتنها تاثیری در کاهش آلایندهها نداشته، بلکه دردسرهای تازهای را نیز برای مردم ایجاد کرده است؛ از جمله تصمیمهایی مانند الزام کسبوکارهای آزاد به تعطیل کردن تا ساعت ۲۰:۳۰ که فروش مغازهداران را مستقیم تحت تاثیر قرار داده است.
پس از اینکه حسن عباسنژاد، دبیر کارگروه اضطرار آلودگی هوای استان تهران، از تعطیلی مدارس، دورکاری ادارات و محدودیت فعالیت اصناف تا ساعت ۲۰:۳۰ خبر داد، تعداد زیادی از مغازهداران و خردهفروشان در شبکههای اجتماعی اعتراض کردند. آنها که با رکود عمیق اقتصادی ماههای اخیر بهشدت متضرر شدهاند، امید داشتند که در هفته منتهی به «جمعه سیاه» تا حدودی کسبوکارشان را رونق دهند، اما حالا باید تا قبل از ساعت ۲۱ کرکرهها را پایین بکشند، آن هم در حالی که در کلانشهرهایی مانند تهران ساعت ۸ شب تازه زمان آغاز فروش است.
مغازهداری که در محدوده پل سیدخندان تهران فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی دارد، از الزام تعطیلی مغازهها در ساعت ۸ شب بهعنوان «ضربه آخر» به کسبوکارهای کوچک یاد میکند. او میگوید: «تمام تابستان، مدام برق و آب میرفت و فروش نداشتیم. حالا هم که دلمان به فروش جمعه سیاه و شب سال نو میلادی خوش بود، باید ۸ شب تعطیل کنیم و برویم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این کاسب ۳۲ ساله توضیح میدهد که در شش ماه گذشته برای پرداخت اجاره ۳۵ میلیون تومانی مغازه ششمتریاش، بارها از جیب خرج کرده و حتی ناچار شده است خودرو شخصیاش را بفروشد تا چراغ مغازه را روشن نگه دارد؛ مغازهای که رونقی ندارد، اما او هر روز صبح را آن با امید «تکان خوردن بازار» باز میکند.
البته او خود را در مقایسه با بسیاری از صنوف، «خوششانستر» میداند: «بازار لوازم آرایش هنوز کامل نخوابیده. بعضی کاسبان هستند که پیش میآید یک هفته یک ریال هم فروش ندارند. مردم دیگر توان خرید ندارند و بر اساس جیبشان اولویتبندی میکنند.»
مدیر داخلی یکی از مجتمعهای تجاری شناختهشده در تهران وضعیت این روزهای مغازهداران و اصناف را «بیسابقه و تکاندهنده» توصیف میکند. او میگوید در تمام سالهایی که این مجتمع فعالیت داشت، هرگز پیش نیامده بود که طبقه همکف آن بین ۱۰ تا ۱۵ مغازه خالی داشته باشد: «چرخ کاسبی نچرخید. یکییکی تعطیل کردند و رفتند.»
به گفته او، در حالی که بسیاری از کسبه در رکودی کمسابقه دستوپا میزنند، حالا با فشاری تازه روبرو شدهاند: «میگویند باید ساعت ۸ شب تعطیل کنید، وگرنه جریمه میشوید. در صورتی که ما در فرهنگ ایرانی یک اصطلاح قدیمی داشتیم: این موقع شب، زمان سرچراغی و گل فروش است؛ یعنی تازه وقت رونق گرفتن بازار.»
او از افزایش شدید هزینههای جاری مجتمع نیز میگوید؛ هزینههایی که بهرغم قطعیهای مکرر آب و برق، «به شکل تصاعدی» بالا رفتهاند. «قبض آب مجتمع در زمستان سال گذشته حدود هفت تا هشت میلیون تومان بود. در بهار شد ۱۵ میلیون، اما در تابستان به حدود ۴۵ میلیون تومان رسید.» همین فشارهای اقتصادی، به گفته او، مغازهداران را عصبی و افسرده کرده: «آستانه تحمل پایین آمده است و سر کوچکترین چیزی با هم درگیر میشوند.»
او همچنین از اتفاقی خبر میدهد که به گفته او «نمونهاش را هیچوقت ندیده بود»: «رئیس جدید کلانتری محل آمد و حدود ۵۰ میلیون تومان لباس از مغازهها برداشت و به حساب مجتمع نوشت. هیچکس هم جرات اعتراض نداشت. چون خوب میدانند هر اعتراضی مساوی با دردسرهای جدی خواهد بود.»
هزینه ناکارآمدیهای مسئولان روی دوش مردم
مجموعه تصمیمهای دولتهای جمهوری اسلامی بهخصوص در سالهای اخیر که تحریمها تشدید شدهاند، از قطعهای مکرر آب و برق در تابستان گرفته تا محدودیتهای تازه مثل تعطیلی اجباری شبانه، کسبوکارهای خرد و متوسط را در موقعیتی قرار داده است که عملا راهی برای ادامه فعالیت ندارند.
طی سه ماه گرم سال، قطع مداوم برق تنها رونق کسبوکارهای خرد را نشانه نگرفت، بلکه هزینههای جانبی و خسارتهای زیادی نیز به آنان وارد کرد. مثلا فروشگاههای مواد غذایی بارها به دلیل فاسد شدن خوراکیهای یخچالی متضرر شدند. اکنون به فاصله کوتاهی پس از آن دوره، کسبوکارها با سیاستهای محدودکننده دیگری مواجهاند که بخش مهمی از ساعات پرفروش شبانه را از آنها میگیرد.
این شرایط یک پرسش اساسی را پیش میکشد: صاحبان مشاغل خرد و خانوادههایشان چگونه باید امرار معاش کنند، وقتی هر بار برای جبران یکی از نابسامانیهای مربوط به انرژی، آب و آلودگی هوا، نخستین و آسانترین گزینه، فشار بر مردم و کسبوکارهای خرد و متوسط است؟ چرا هزینه ناکارآمدیهای ساختاری، همواره از جیب مردمی پرداخت میشود که در ایجاد آنها نقشی نداشتهاند؟
مغازهداری در مرکز تهران، در توصیف وضعیت امروز کسبوکارها و خریداران به ایندیپندنت فارسی میگوید: «رکود فروش و گرانی مداوم که دیگر برای خیلی از ما عادی شده است، اینکه مردم دیگر پولی برای خرید ندارند و بیشترشان تماشاگر ویترینهای مغازهها شدهاند، هم موضوع تازهای نیست و متاسفانه همه به این وضعیت عادت کردهایم. این شرایط هر روز وخیمتر میشود. نفس نمیتوانیم بکشیم، هزینه اجاره و شارژ مغازه را هم نمیتوانیم دربیاوریم، مالیات چندین برابر شده است و به جای اینکه مشکلات را حل کنند، هر روز هم یک دردسر تازه برایمان درست میکنند.»
آزار سازمانیافته کاسبان و پدیده شاغلان فقیر
این مغازهدار میگوید او و همکارانش مدتها است جز گرانی، تورم، رکود و احتمال جنگ ، حرف دیگری با هم ندارند و همیشه هم در انتهای حرفهایشان به این نتیجه میرسند که حکومت به شکل هدفمند قصد «آزار و نابودی مردم» را دارد.
بهتازگی، ویدیویی از یک کاسب در چهارراه استانبول تهران در شبکههای اجتماعی فراگیر شد که در آن میگفت مغازهها ساعت ۵ عصر تعطیل شدهاند و بسیاری از کسبه در آستانه ورشکستگی کامل قرار دارند. او گفت که چهره مغازهدارها «داغون و بههمریخته» است و بازار به مرحلهای رسیده که «اگه پای حرف کاسبها بشینی، از شدت فشار اقتصادی اشکت درمییاد».
مجموعه فشارها و آزارهایی که از سمت حکومت به صاحبان مشاغل تحمیل میشود، تصویری روشن از فروپاشی اقتصاد خرد را در ایران را ترسیم میکند؛ فروپاشی که پیامد آن گسترش شدید فقر، بحران عمیق معیشت و کاهش توان زیستی میلیونها خانواده است.
مردم نهتنها زیر بار تورم، رکود و ناتوانی، از تامین نیازهای اولیه درماندهاند، بلکه به شکلهای مختلف آزار ساختارمند حکومتی نیز مواجهاند. هفتهنامه تجارت فردا در گزارشی تحلیلی درباره وضعیت اقتصادی ایران طی ماههای آینده، نوشت: «اگر روند کنونی ادامه پیدا کند، سال ۱۴۰۵ نقطه تلاقی بحرانهای انباشته ایران خواهد بود.» در این گزارش آمده است این احتمال وجود دارد که عدد ۳۲ میلیون نفر فقیر در سال آینده به ۴۲ میلیون نفر برسد.
براوردهای اقتصادی آشکار میکند که شغل داشتن در ایران دیگر تضمینی برای خروج از فقر نیست. شاهد آن نیز هزاران سرپرست خانواریاند که شغل دارند و هر روز ساعتهای طولانی کار میکنند، اما توان تامین حداقل نیازهای خود و خانوادهشان را ندارند.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس این پدیده که از آن تحت عنوان «شاغلان فقیر» نام برده میشود، در ایران بهشدت در حال گسترش است. با این حال، مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم جمهوری اسلامی، مدعی است تحریمها باعث نمیشود ایرانیان از گرسنگی بمیرند.

